واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۴۶۸: گر شود صبح رخش، مجلس فروز خانه ام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر شود صبح رخش، مجلس فروز خانه ام شمع را خواهند بردن مرده از کاشانه ام روزگارم خنده رو آمد ببالین هر صباح شام بیرون رفت چون دود سیاه از خانه ام بسکه از بند حصار شهر وحشت میکند میرمد از حلقه زنجیر خود دیوانه ام از مکافات ستم روشندلان ایمن نیند شمع لرزد بر خود، از بیتابی پروانه ام خانه خواه هر بلا واعظ منم در شهر عشق منزلی سیلاب را نبود بجز ویرانه ام واعظ قزوینی