واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۴۴۵: ماند ز تاب و تب بدل زار من چراغ
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ماند ز تاب و تب بدل زار من چراغ گویا که دیده است رخ یار من چراغ افتد ز پای، بسکه خراب فتادن است گر افگند فروغ بدیوار من چراغ آید چو او ببزم، نماند ز من اثر ز آن رو که ظلمتم من و، دلدار من چراغ هرشب بود ز گریه خونبار و اضطراب همچشم من پیاله و، همکار من چراغ چون دیده یی که وا نتوان کرد در غبار روشن نمیشود ز شب تار من چراغ پیچد ز روز تیره من، بر خود آفتاب سوزد بسوز سینه افگار من چراغ واعظ ز فیض یاد رخ آتشین دوست هرگز نخواسته است شب تار من چراغ واعظ قزوینی