واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۴۴۲: کسی ز خلق نباشد، چو خسروان قانع
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کسی ز خلق نباشد، چو خسروان قانع که گشته اند بدنیا، ز ترک آن قانع؟! زدست طعنه مجنون، چه سان رهد عقل؟! که شد بسقف گل، از سقف آسمان قانع خورد بنانخورش عزت قناعت نان کسی که گشته ز دنیا به نیم نان قانع بصدر خانه ء دلها همیشه جا دارد شود ز صدر کسی گر بآستان قانع بجامه چرکنی جسم بایدش تن داد هر آنکسی که ز جانان شود بجان قانع سخن چو از دو زبانی رود نکوتر پیش قلم نگشته از آن رو بیک زبان قانع هزار تیر ملامت خریده بر دل ریش مصاف دیده نگردیده بیک کمان قانع! دگر چگونه کند دعوی خرد واعظ که گشته است ز صحرا بخان و مان قانع؟! واعظ قزوینی