واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۴۱۰: درفشان گردد چو دانا، در سخن، خاموش باش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
درفشان گردد چو دانا، در سخن، خاموش باش ابر نیسان لب چو بگشاید، صدف سان گوش باش بحر رحمت تا زهر موجی در آغوشت کشد زیر بار خلق، چون کشتی سراپا دوش باش نیستی جز خار، اگر باشی ز سر تا پا زبان گل اگر خواهی که باشی، پای تا سرگوش باش هست هر موی سفیدی برتو دندانی ز مرگ میخورد امروز یا فردا، سرت با هوش باش طبعت از شوخی، اگر میل خودآرایی کند از حریر خوی نرم خویش، دیبا پوش باش چند با شمع سخن در ظلمت آباد جهان خودنمایی میکنی واعظ، دگر خاموش باش واعظ قزوینی