واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۳۸۹: به از زمانه نداریم شوخ و شنگ دگر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به از زمانه نداریم شوخ و شنگ دگر که هر دو روز کند جلوه یی برنگ دگر بغیر ابر خروشان دست ریزش نیست بکوه همت والای ما پلنگ دگر ظهور جوهر مرد است پیش در دولت که با نگین سوار است آب و رنگ دگر به نیک و بد ز جهان صلح کرده یی، اما نه آن چنان که بود احتیاج جنگ دگر! حصول گوهر کام از جهان نه آسانست که هر صدف بود این بحر را نهنگ دگر مرا بسخت دلی هردو روز کار افتاد جنون عشقم ازین سنگ زد بسنگ دگر برخ مرا سیهی رنگ بست گشته دگر که عکس چهره ام آیینه راست رنگ دگر برین تن چو قفس نیست استخوان واعظ که جا خدنگ بلا کرده بر خدنگ دگر واعظ قزوینی