واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۳۸۸: منعم! باهل فقر چه خوانی نوای زر؟
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
منعم! باهل فقر چه خوانی نوای زر؟ ما را بس است سکه مردی بجای زر! ناید بجمع مال سر همتم فرو در سر نگنجد اهل فنا را هوای زر گر پیش خلق نیست زر از جان عزیزتر جان میکنند بهر چه عمری برای زر؟! باشد گدا همیشه عرق ریز آبرو از بس دود چو چشم طمع، در قفای زر تا زر ز جان جدا نکند منعم بخیل از نقد عمر صرف نماید، بجای زر مال جهان، چو آب روانست خواجه را نبود عجب که دق برد از دل صدای زر در قید و صلاح تو، ای خواجه حرف نیست چندانکه در میان نبود لیک پای زر زر آفریده است خدا از برای ما ما را نیافریده خدا از برای زر واعظ گمان مبر که شود سیر چشمشان دارند اهل حرص ز بس اشتهای زر واعظ قزوینی