واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۳۸۴: مست آمد، با جمالی از شفق گلرنگ تر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مست آمد، با جمالی از شفق گلرنگ تر چهره در دل بردن، از خورشید زرین چنگ تر در تکلم از خرام خود بتمکین تر بسی در تغافل از نگاه خویش، شوخ و شنگ تر نازک اندامی که من دیدم، خدا روزی کند چون قبا برگرد او گردیدن، اما تنگ تر من سری دارم پر از جنگ و، لبی از شکوه پر او دلی از شیشه نازکتر، ز خارا سنگ تر خارج از قانون بود، در پرده هم حرف طلب؛ نغمه یی از بینوایی نیست، سیر آهنگ تر ما اسیران در خم دوران شکار جرگه ایم عرصه را زآن میکند هر لحظه بر ما تنگ تر عیب ما را یک بیک چون دوستان برما شمرد هیچکس با ما نبود از خصم ما یکرنگ تر در دو روز زندگی، واعظ غم روزی مخور رزق اگر تنگ است، باشد وقت از آن هم تنگ تر! واعظ قزوینی