واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۳۷۶: گوشه گیران را بره درگه سلطان چه کار؟!
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گوشه گیران را بره درگه سلطان چه کار؟! سیر چشمان را بچین ابرو دربان چه کار؟! بوریا چون موج آب زندگی استاده است کلبه درویش را با قالی کرمان چه کار؟! نیکنامان، فارغند از منت عمر دراز زنده جاوید را،با چشمه حیوان چه کار؟! پیش پای آب، یکسانست سنگ و خاک جو مرد سالک را بسخت و سست این دوران چه کار؟! گر نباشی اشعب طماع، عالم حاتم است بی طمع را در جهان با بخل و با احسان چه کار؟! چشمه تا در جوش باشد، خس نیابد ره در آن خواب را با چشم گریان سحر خیزان چه کار؟! راستی باید سخن را، بعد از آن الفاظ خوش با کجی، آید ز تیر خوش پر و پیکان چه کار؟! گر خدا را بنده یی، واعظ غم روزی مخور خواجه تا باشد، غلامان را بآب و نان چه کار؟! واعظ قزوینی