واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۳۶۸: تا هوای سرمه گشتن ز استخوانم سر کشید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا هوای سرمه گشتن ز استخوانم سر کشید از نگاه تند چشم او بمن خنجر کشید نیست برتر از تلاش پستی خود پله یی گر بود انصاف، باید سنگ را با زر کشید هر سر مویم بدست صد شکست افتاده است بر سرم تا عشق از سنگ جفالشکر کشید هر که پردازد، بحالم، گرددش در دیده اشک خامه نقاش، تصویرم بچشم تر کشید قرب میخواهی ز حد خود قدم مگذار پیش از ادب فانوس نور شمع را در بر کشید نیست واعظ خودنمایان را بجز غم حاصلی صد گره افتاد در دل خوشه را، تا سرکشید! واعظ قزوینی