واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۳۰۶: می پرستان چهره ها از تاب می افروختند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
می پرستان چهره ها از تاب می افروختند بهر روز حشر، رنگ خجلتی اندوختند در مآل خویش، یکدم فکر نتوانند کرد بسکه میخواران دماغ از آتش می سوختند دامن دل را، بگل میخ خیال سیم و زر اهل دنیا بر زمین تیره بختی دوختند این قدر این قوم میدانند رسم خواجگی صد یک آن بندگی هم کاش می آموختند این قدر شد رشته عمر دراز این قوم را کز دو عالم دیده امیدواری دوختند راه میبردند واعظ بر سر گنج نجات گر درین ظلمت چراغ توبه می افروختند واعظ قزوینی