واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۲۷۰: مرا ذکر تو با این کهنگی ها تازه میسازد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا ذکر تو با این کهنگی ها تازه میسازد ز هم پاشیده اوراق مرا شیرازه میسازد ره سرگشتگی دیگر آید پیش، عاشق را چو تار وقت و ساعت، تا نفس را تازه میسازد عمارتهای ابنای زمان مهمان چه میداند؟ که اول خواجه قفل و، آنگهی دروازه میسازد زکار زاهد ناقص عمل، یک شعبه این باشد که هر گوشه مقامی از پی آوازه میسازد دمی از دست رد عیب جویان، کهنه میگردد فقیر بی نوایی گر قبایی تازه میسازد بود وقت جدایی از نفس این جسم را دیگر کجا این نسخه پوسیده با شیرازه میسازد؟ جوانی میخرامد، میرود از ما بآیینی که ما را کهنه، داغ خویشتن را تازه میسازد چنین دلکش از آن رو گشته معنیهای رنگینش که فکر واعظ از خون جگرشان غازه میسازد واعظ قزوینی