واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۲۶۸: میرود فکر جهانم، که ز کار اندازد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
میرود فکر جهانم، که ز کار اندازد مگر این بار ز دوشم غم یار اندازد دل که بی عشق شد، از رحمت حق دور شود مرده را موجه دریا، بکنار اندازد نتوانم نفسی زنده بمانم بی او اگر آن شعله بدورم چو شرار اندازد کار خورشید جهانتاب کند با شبنم بر سر آن سایه که نخل قد یار اندازد نیست آسایش تن، در سفر رفتن دل عشق را قافله یی نیست که بار اندازد دل سیه مست جوانی شده واعظ، شاید صبح پیریش ازین می بخمار اندازد! واعظ قزوینی