واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۲۶۵: در هر سخن، سخنور صد تاب میخورد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در هر سخن، سخنور صد تاب میخورد این بوستان ز خون جگر آب میخورد کج تابی حسود همان میکند دراز هرچند رشته سخنم تاب میخورد گول زبان نرم، ز نارستان مخور ماهی ز طعمه، بازی قلاب می خورد شاداب خوبی است ز بس عارض خوشش هرجا که میرسد دل من آب میخورد چون غنچه ام، ز خانه خرابی شکسته دل این باغ گویی آب ز سیلاب میخورد دایم بود مدار بزرگان ز کوچکان از دجله پشته آب به دولاب میخورد خون میچکد چو تاک ز مد نگاه من گویا ز چشمه سار رخت آب میخورد باشد برای روزی ما گردش فلک این چرخ بهر رشته ما تاب میخورد باشد به یاد بستر خاکسترش اگر واعظ فریب جامه سنجاب میخورد واعظ قزوینی