واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۲۵۱: جهان خاک کرم خیزی ندارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جهان خاک کرم خیزی ندارد از آن تخم سخن ریزی ندارد بحال راستان پی بردم آنگاه که گفت استاد:«الف چیزی ندارد»! مترس از بخشش ای منعم، که گیتی چون همت ملک زر خیزی ندارد جهان چیزی که دارد مردم، اما دگر از مردمی چیزی ندارد زحد خوش میبرد ظالم ستم را جهان گویا سحرخیزی ندارد گذشتی تا ز خود، رفتی بر دوست در حق جز تو دهلیزی ندارد ندارد به ز عاشق زینتی حسن چه شیرین آنکه پرویزی ندارد؟ همه در خواب خوش، تا روز مرگند شب مستی، سحر خیزی ندارد به قزوین پای بندم، ور نه واعظ جهان خوشتر ز تبریزی ندارد واعظ قزوینی