واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۲۵۰: بگو به شرم، ز چشمم ترا نگاه ندارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بگو به شرم، ز چشمم ترا نگاه ندارد که پشت آینه سان، دیده ام نگاه ندارد ز جاه و دولت دنیا، همین خوشست که هرکس بلای جاه کشیده است حب جاه ندارد نشد ز کوی تو محروم هیچ کس که ز وسعت طریق عشق تو بیرون شدن ز راه ندارد اگر چه نیست زغم، در دیار فقر نشانی ز یمن عشق تو دارم غمی که شاه ندارد حباب سان، ز شکست بنای جسم چه لرزی؟ شکستنی که ترا بحر سازد، آه ندارد مبین و مشنو، اگر میکنی دل طلب بیغم که غیر دیده و گوش، این حصار راه ندارد از آن ز یاری افتادگان غمزده واعظ شده است دست تو کوته که دستگاه ندارد واعظ قزوینی