واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۱۹۹: کریم اوست که منت در آب و نانش نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کریم اوست که منت در آب و نانش نیست فقیر دیده ور آنکس که چشم آتش نیست مکن سرای بزرگان سراغ، ای حاجت که هست نام بزرگی، ولی نشانش نیست بر اهل فقر نباشد تحکمی کس را فتادگیست زمینی که آسمانش نیست جهان ز صدرنشینی، به عالمی شده تنگ خوشا خرابه درویش، کآستانش نیست زمال، وسعت احوال منعمان بخیل بود چو سفره گسترده یی که نانش نیست ره سلوک ز پرگار یاد گیر، که او نشد ز دایره بیرون و، در میانش نیست جهان ز عشق پر است و، ز حرف عشق تهی حکایتیست غم دل، که داستانش نیست کسی که گلشن صنعش همیشه در نظر است چه غم اگر ز جهان باغ و بوستانش نیست جهاد نفس جهادی بود که غیر نگاه بخویش از همه دزدیدنت، سنانش نیست سمند نفس، سمندی بود که از تندی بجز کشیدن دست از جهان،عنانش نیست چگونه چاک نگردد ز غم دل واعظ چو خامه جمله زبانست و، همزبانش نیست واعظ قزوینی