واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۱۹۳: رم کن از الفت، که تنهایی عجب یار خوشیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رم کن از الفت، که تنهایی عجب یار خوشیست در میان نه راز خود با او، که سردار خوشیست عالم دلها، شد از طوفان بیدردی خراب هان بکش خود را بکوه غم، که کهسار خوشیست از تامل کن عصا در چاهسار زندگی بی صلاح دل مکن کاری، که غمخوار خوشیست فتح ملک دین، بحسن سعی همت می شود پا فشردن در جهاد نفس سردار خوشیست بسکه از هر حلقه در هر سو دکانی چیده است بهر سودا کوچه آن زلف بازار خوشیست گرمی عشقست واعظ می علاج درد ماست ور غم آن یار غمخوار است غم یار خوشیست واعظ قزوینی