واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۱۸۳: زآن شوخ دید تا دل ناسور پشت دست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زآن شوخ دید تا دل ناسور پشت دست زد از تپش به مرهم کافور پشت دست از نازکی نگار شود روی دست او گر تند بیندش کسی از دور پشت دست پرخار حسرتیم، بما دست رد منه سازی خدا نخواسته ناسور پشت دست در محفلی که شعله حسن تو قد کشید پیش تو شمع می نهد از دور پشت دست گردیده است غنچه سراپا دهان و لب زین آرزو، که بوسدش از دور پشت دست گل گل شکفتن از تو و، تسلیم از بهشت برقع گشودن از تو و، از حور پشت دست واعظ بیاد شهد لبش بسکه میگزد می گرددش چو خانه زنبور پشت دست واعظ قزوینی