واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۱۶۹: چون دو ابروی سیاهت که بهم پیوسته است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون دو ابروی سیاهت که بهم پیوسته است بی تو شبهای درازم همه بر هم بسته است میدود دل پی طفلی، که ز شوخی سخنش تا رسیده است بخاطر، ز زبانم جسته است اشک شمعم، که برآن شعله خو تابم نیست میروم دور شوم، پای گریزم بسته است آنچنان رفته زما بیخبر این عمر عزیز که غباری هم از او بردل ما ننشسته است چون در خانه آیینه بود درگه خلق مینماید بنظر باز، ولیکن بسته است مرغ جان در قفس جسم اسیر است، ولی شکر واعظ که دل از دام علایق رسته است واعظ قزوینی