واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۱۵۳: بهار ما، نفس سرد و، چشم گریان است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بهار ما، نفس سرد و، چشم گریان است گل سر سبد سینه، داغ جانان است ز بس که هر طرفم نوگلیست، در چشمم برنگ خواب بهاری، نگه پریشان است شود ز صحبت احباب، چشم دل روشن چراغ غمکده ما صفای یاران است مبند بر رخ یاران، در گشاد جبین کلید روزی هر خانه، پای مهمان است چه غم ز رزق؟ که در هر خرابه بدنی تنوره دهن و، آسیای دندان است کریم قیمت توفیق جود اگر داند قبول کردن احسان، جزای احسان است! رهی پی طلب رزق به ز نرمی نیست برای شیر لب طفل به ز دندان است هلاک کرد مرا فکر کارهای جهان بدادم آنکه تواند رسید، نسیان است شفا طلب ز دواها کنند واعظ لیک شفای ما ز دعاهای دردمندان است واعظ قزوینی