واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۱۰۴: غنچه یی، باشد خموشی از گلستان ادب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غنچه یی، باشد خموشی از گلستان ادب نرگسی، سرپیش افگندن ز بستان ادب تن بود یکسر کمالات تو، ای صاحب کمال جان آن باشد ادب، جان تو و جان ادب حرمت پیران نگهدار ای جوان تا برخوری کسب پیری میکند طفل از دبستان ادب میدهند از جان خراج از نقد اخلاص و دعا کشور دلهاست یکسر ملک سلطان ادب نی دهان از خنده بی جا ترا وا میشود میدرد بی شرمیت برتن گریبان ادب میتوان شد از ادب شیرین بکام روزگار کمترین نعمت گواراییست برخوان ادب هست جای خار زیر پاو، جای گل بسر این بر گستاخی و، آن بار بستان ادب تا دهندت در گریبان دل خود خلق جا همچو گل واعظ مده از دست دامان ادب واعظ قزوینی