واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۹۶: بسکه سودا آورد بازار و شهر و خانه ها
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بسکه سودا آورد بازار و شهر و خانه ها ترسم آخر شهر گردد دشت از دیوانه ها کی گشایش را بود ره در دل فرزانه ها؟ دشت را هرگز نگنجانیده کس در خانه ها آن قدر فیضی که صاحب خانه از مهمان برد میتوان گفت که مهمانند صاحب خانه ها نیست عاقل غیر دربند تعلق را بلد راه شهر عافیت را پرس از دیوانه ها ساختند آباد دلها را زگنج اعتبار با آبادان، الهی خانه ویرانه ها دشمنند آنانکه لاف جانفشانی میزنند بر چراغت جمله دامانند این پروانه ها واعظ قزوینی