واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۶۸: عرق ناکرده پاک، از محفل ما شد نگار ما
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عرق ناکرده پاک، از محفل ما شد نگار ما درین گلشن سبکتر خاست از شبنم بهار ما بروی سخت ما گفتار ناصح برنمی آید صدا را سرمه برگرداند از خود کوهسار ما نمی آید ز ما اظهار هستی پیش کس کردن بزور آیینه از دست نفس گیرد غبار ما بدستش رنگ خون خویشتن میخواستم، اما حنا کی دست برمیدارد از دست نگار ما؟ به رنگ لاله، سودای تو ما را کرد صحرائی خیال چهره ات شد آتش جوش بهار ما پناه از خصم تا بردیم سوی خاکساریها بگرد ما نمی گردد کسی غیر از حصار ما شب مرگست، روز عشرت ما بی کسان واعظ بدل دارد چراغان از شرر سنگ مزار ما واعظ قزوینی