واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۶۴: دوست می سازد تواضع دشمن دیرینه را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوست می سازد تواضع دشمن دیرینه را خاکساری میکند جاروب گرد کینه را نشکنی تا خویش را، از دوست کی یابی نشان؟ هست پیچیدن کلید قفل این گنجینه را تا بروی ما بگوید حرف مردن مو به مو کرده پیری روکش ما، هر نفس آیینه را تر چو می گردد نمد، از تیغ تیزش باک نیست گریه جوشن کرده بر ما خرقه پشمینه را خانه روشندلان را زینت از مهمان بس است نیست به از عکس نقش خانه آیینه را در دبستان محبت، تا کنی، مشق جنون داده اند از بهر مد آه، لوح سینه را میکند آمیزش تردامنان، دل را خراب نم کم از سیلاب نبود خانه آیینه را درو باشی، کز خدنگ غمزه او دیده ام میکند خالی ز جوهر خانه آیینه را در جهان بی زهر منت نیست شهد عشرتی تلخی شنبه برد شیرینی آدینه را نیستم واعظ نگاه تنگدستان را حریف دارد ارزانی بما حق جامه پرپینه را واعظ قزوینی