واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۵۳: بستیم ز لب، در به رخ آفات زمان را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بستیم ز لب، در به رخ آفات زمان را کردیم امان نامه ازین مهر، زبان را مایل بستم بیش بود ظالم معزول پرزور شود، زه چو بگیرند کمان را آگاهی عامل، سبب راحت شاه است فریاد سگ، افسانه بود خواب شبان را از بس بزبان آمد و از دوست نهفتیم شد جوهر آیینه، سخن لوح زبان را کردم به دل سخت تو اظهار غم خویش بر سنگ زدم پیش تو این راز نهان را با دیده بینا نتوان از تو گذشتن عکس رخت آیینه کند آب روان را گردد ز سخن سختی هر مرد نمایان تیر است ترازو، کشش زور کمان را پیچیده به خود واعظ ما بسکه ز فکرت مشکل که بیابد سخنش راه زبان را واعظ قزوینی