اهلی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۱۲۹۹: از غمزه گه عتاب و گهی خنده میکنی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از غمزه گه عتاب و گهی خنده میکنی مارا چو شمع میکشی و زنده میکنی از نوغزال اگر تو درآیی بگشت شهر خوبان شهر را همه شرمنده میکنی آن یوسفی که سروقدان را ز بند خویش آزاد میکنی و دگر بنده میکنی شوخی و نوجوان و شه حسن از آن سبب ننگ از من فقیر کهن ژنده میکنی ای آفتاب اگر تو بخاک افکنی نظر هر ذره خاکرا مه تابنده میکنی ای باد دم مزن ز گل من که شمع را از شرم آن جمال سر افکنده میکنی در بزم عیش با همه در عین یاریی جور و جفا باهلی درمانده میکنی اهلی شیرازی