اهلی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۷۰۱: خاک ره خواست سرم یار و چنان خواهد بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خاک ره خواست سرم یار و چنان خواهد بود هرچه او بر سر ما خواست همان خواهد بود جان من رفتی و چون صورت بیجان برهت چشم من تا بقیامت نگران خواهد بود میروی سرو من از دیده و جانی که مراست همچو آب از پیت ای سرو روان خواهد بود من بشکرانه کنم جان سپر تیر هلاک گر هلاک من از آن دست و کمان خواهد بود زخم تیرت طلب آن روز که من خاک شوم ز استخوانهای سفیدم که نشان خواهد بود گر بداغ تو روم تا ابد از خاک مرا لاله وار آتش دل شعله زنان خواهد بود گرچه خارم گلم از خاک دمد چون به رهت سر من خاک کف پای سگان خواهد بود قصه کوته کند و بر دوست فشان جان اهلی چند گویی که چنین است و چنان خواهد بود اهلی شیرازی