اهلی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۵۹۸: تا یوسفش چاکی چو گل در جیب پیراهن نشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا یوسفش چاکی چو گل در جیب پیراهن نشد از نکهت پیراهنش چشم پدر روشن نشد اول زرشک دوستی فرزند آدم کشته شد تا تیغ غیرت سر نزد کس قابل کشتن نشد سرو از سجود قامتت سجاده بر آب افکند کاین طاعتش حاصل کسی بی پاکی دامن نشد ننهاد گنج دوستی جز در دل ما عشق تو آری فلک هم بی غرض با اهل دل دشمن نشد پیدا نشد مغز طرب در استخوان هر گر مرا تا مرهم پیکان او در استخوان من نشد نگذاردم غیرت که دم چون غنچه از داغت زنم زان آتش پنهان من بر هیچکس روشن نشد از آه اهلی کس نشد واقف ز چاک سینه اش تا از درونش دود دل بیرون بصد روزن نشد اهلی شیرازی