اهلی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۵۳۱: نصیب کوهکن از وصل دوست چون باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نصیب کوهکن از وصل دوست چون باشد که سنگ تفرقه اش کوه بیستون باشد ننالم از تو گرم جای لطف قهر کنی که بر من این ستم از بخت واژگون باشد کجا ز شوق وصالت سخن کنم با کس گرم نه سرزنش از تهمت جنون باشد مراد من بده و با رقیب هم منشین که درد رشک ز نومیدی ام فزون باشد تو آب خضری و لب تشنه چون زید بی تو وگر زید مگر از گریه غرق خون باشد کسیکه روی تو دید و نشست با تو دمی تو خود بگو که دگر بی رخ تو چون باشد پر است ساغر چشمم ز خون دل اهلی اگرچه کاسه درویش سرنگون باشد اهلی شیرازی