اهلی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۴۴۲: یار شد مست و دل ما بفغان باز آورد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یار شد مست و دل ما بفغان باز آورد گریه بد مستی ماهم بمیان باز آورد عاقبت بخت سیاه ستم پیشه چنان کرد که یار جرم بخشیده مارا بزبان باز آورد آنچنان زد ره عقل و دل و دین شاهد می که بصد سال ریاضت نتوان باز آورد رخت بستم ز درش تا ندرد جامه صبر آخرم نعره زنان جامه دران باز آورد ای بسا آهوی آزاد که در قید دلش هوس دیدن آن دست و کمان باز آورد هرکه یک جرعه کشید از می لعل لب او آب حسرت چو صراحی بدهان باز آورد اهلی گمشده در فکر دهانش صد بار از جهان رفت و خیالش بجهان باز آورد اهلی شیرازی