اهلی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۴۱۴: آن آفتاب حسن سحر میل باده کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن آفتاب حسن سحر میل باده کرد صبح سعادتم در دولت گشاده کرد گفتم سگ توام نظر از من بخشم تافت خشمی که صدهزار محبت زیاده کرد گفت آدمی نیی سگ من چون شوی بین این مردمی که آن صنم حورزاده کرد در گلشن امید از آن غنچه لب دمید بویی که خاور گل همه را مست باده کرد گفتم که ساغری به کفم نه بناز گفت بیهوده کی توان طلب نا نهاده کرد سیلاب شوق آمد و نقش خیال فهم شست از دل آنچنان که مرا لوح ساده کرد اهلی که همتش بفلک سر نمی نهاد سیلی عشق عاقبتش سر فتاده کرد اهلی شیرازی