اهلی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۳۷۵: اگر ز کین کشی ام غم ز خشم و کینم نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر ز کین کشی ام غم ز خشم و کینم نیست زرشک غیر مسوزم که تاب اینم نیست یکی به کفر خوش است و یکی به دین شادست من از خیال تو پروای کفر و دینم نیست نشان پای سگان تو گلستان من است بغیر ازین زدو عالم گلی زمینم نیست کدام شب که نه دست دعاست بر فلکم کدام روز که بر خاک ره جبینم نیست بغیر ناله چو مجنون نماند همنفسم بجز سگان درت هیچ همنشینم نیست ز طوف کوی تو پروای جنتم نبود ز دیدن تو نظر سوی حور عینم نیست نظر به گنج زر از گریه کی کنم اهلی کدام گنج که در کنج آستینم نیست آیینه است دوست گرت رشک غیر ازوست در غیر او مبین که نبیند بغیر دوست ای شهسوار حسن تو چو گان ز زلف ساز کافتاده در ره از سرما صد هزار گوست در قبضه مراد تو باشد اگر مرا یک مشت استخوان چو کمان است زیر پوست گاهی نگه کنی بمن ای آروزی جان لیکن نه آن نگه که مرا از تو آرزوست مژگان خون چکان من است این بگرد چشم یا سرخ بید هر طرفی بر کنار جوست اهلی غزال مشک فشانی است کلک تو کز نافه های او همه آفاق مشکبوست اهلی شیرازی