اهلی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۳۶۹: بی بخت و یارم مرا از مرگ چشم یاری است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بی بخت و یارم مرا از مرگ چشم یاری است این بخت خواب آلوده را خواب اجل بیداری است خورشید بیمار تو شد رنگش گواهی میدهد افتان و خیزان بر زمین از غایت بیماری است دوری نباشد گر ز من پهلو تهی سازد سگت کز پهلوی من وز و شب بیچاره در خونخواری است چشمت خدنگ غمزه را از چپ نمود و راست زد باما هنوز آن عشوه گر در شیوه عیاری است بس لاله رخ کز داغ تو همچون گل رعنا شده تن زرد و بیمار از غمت رویش ز خون گلناری است مستم کن از لب کانچنین صبح قیامت شد مرا دانی که در صبحی چنین مستی به از هشیاری است آن نوغزال مست را از زاری عاشق چه غم کان آهوی مشکین نفس اهلی سگ بازاری است اهلی شیرازی