اهلی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۷۸: گر شبی بردارد آن شمع از مه عارض نقاب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر شبی بردارد آن شمع از مه عارض نقاب با وجود او عدم باشد وجود آفتاب بیستون از پا در آرد آه سر مستان عشق روز عشق است این نه روز مستی جام شراب ایکه از طوفان غیرت غافلی در بحر عشق در دماغ خود میفکن باد نخوت چون حباب هر گه آن مه باده نوشد جرعه بخشد غیر را مست من از آتش غیرت کند دلها کباب مدعی ماراست ظاهر نقش و باطن پر ززهر ما چو گنجیم از درون معمور و از بیرون خراب گر بدوزخ این دل سوزان بود در پهلویم آتش دوزخ بود از پهلوی من در عذاب چشم اهلی تا بخوابت دید آسایش نیافت دیده و دل خسته آسایش نبیند جز بخواب اهلی شیرازی