کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جایی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نشان خاک پای او اگر می یافتم جایی سرم می گشت در پائیش غلطان دیده در پایی تمنا کرده ام با خود که در پایش فتم بی خود کم افتد در سر عاشق ازین خوشتر تمنائی دل پروانه پیش شمع رأی سوختن دارد نه بینم در میان جمع روشنتر ازین رایی جمالت را چو بازاریست نیز از غمزه و مژگان رها کن تا کند زلفت به حسن خویش سودائی به صد نقش از خیال آراست رویت خانه دل را ز مهرویان کرا باشد چنین روی دل آرائی بهاران بی گل رویت به داغ دل برون آریم چو لاله گر برون آیم به کوهی یا به صحرائی نخواندی این مثل جانا تماشا رایگان باشد رخی بنما ستان صد جان اجازت ده تماشائی مرا تو چشم بینانی به تو زان در تماشایم دلا می کن تماشائی چو داری چشم بینایی کمال از سرو بالابان چه می پرسی نشان گفتی مهی می جویم از هر سو مگر بینم زبالایی کمال الدین خجندی