کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کنی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کنی سرهای ما کشان همه در زیر پا کنی گفتی نمایمت رخ و گامت ز لب دهم لطفیست این و مهر تو اینها کجا کنی شوخی فراغ از آتش و آبت از آن مدام در دل مقام سازی و در دیده جا کنی من آن نیم که ناله کنم از تو چون قلم گر خود به تیغ بند ز بندم جدا کنی بر عاشقان حیب که یک یک جفا کند از نو به ای رقیب که صد صد وفا کنی دیدی صفای عارضش ای دیده گریه چیست بعد از صفا به گریه چرا ماجرا کنی آن خط همیشه مشک خطا خواندن کمال در یک خط ای عجب ز چه چندین خطا کنی کمال الدین خجندی