کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای آفتاب روی تو در اوج دلبری پروانه چراغ رخت شمع خاوری سودای زلف تست که روزم سیاه کرد تا خود به حسن رونق خورشید می بری زاف است آنکه حلقه زند گرد آفتاب با مشک می دمد ز بناگوش مشتری بالای دل فریب تو گویم به راستی سرویست گلعذار به بستان دلبری دیباچه صحیفة حسن و لطافت است بر صفحه جمال نر آن خط عنبری روشن شود مراد دل من هر آینه آن دم که روی خویش در آئینه بنگری جائت چگونه خوانم جانم فدای نست عمرت چگونه گویم کز عمر خوشتری اشکم به آب دیده گواهی می دهد خونی که ریخت جادوی چشمت به ساحری سوی کمال مرحمتی کن به وصل خویش کز حد گذشت جور و جفا و ستمگری کمال الدین خجندی