کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ای رقم غالیه سان بر مه تابان زده ای بلبل مست نمی آید از این حال به هوش چو سرا پرده مشکین به گلستان زده ای سنبل تازه بر آن عارض گلرنگ ترا خط سبزیست که بر دفتر خوبان زده ای با چنین قامت زیبا که تو داری صنما و بر راستی سرو خرامان زده ای تا چرا سر دل خویش ندارد به زبان آتش اندر دهن شمع شبستان زده ای زان لبان شکر افشان همه شب تا به سحر بوسه بر جام می باده پرستان زده ای از چه باب است کمال اینکه ز نادانی خویش حلقه بی ادبی بر در جانان زده ای کمال الدین خجندی