کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن نگاه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن نگاه تا ببینی از تو مسکینان بسی بر خاک راه شوق آن روی چو آتش گر گنه گیرند و جرم من سزای آتشم چون بیشتر دارم گناه بر دو عارضی چون کشید آن طرفه خطها در دو روز کآن چنان نازک خطی نتوان کشیده در دو ماه نا گرفت زلف او بوسیدنش خواهم ذقن تشنه ام من تشنه خواهم یی رسن رفتن به چاه اشک می آید روان زان نیزتر آه و فغان می رسد گونی فلان ای دیده و دل راه راه چون رویم از حسرت آن چشم بر تابوت ما دوستداران گو بیفشانید بادام سیاه دوستان گویند میکن بردرش افغان کمال چون توان کز بیم حاسد أو نتوان کرد آه کمال الدین خجندی