کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ازو نشان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ازو نشان پیش من آدمی نشین آتش جان من نشان بینو مرا ز تشنگی آمده بود جان به لب داد ز آب زندگی خال لب توأم نشان تا فکنی به زیر با جان جهانیان همه دست ز آستین بکش دامن زلف برفشان پند و نصیحت کسان تلخ کنند عیش من ناصع تلخ گوی را چاشنی زلب چشان مستی ما ز چشم تو سر به جنون کشد یقین چون بکرشمه از جمله شدیم سرخوشان من نه به اختیار خود می روم از قفای تو آن دو کمند عنبرین می کشدم کشان کشان بهر پری اگر کسی عوده بر آتش افکند سوخت کمال عود جان از هوس پریوشان کمال الدین خجندی