کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غمزه خون
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غمزه خون ترک از ده رفت و سهم او نرفت از ده برون چون نهاد از رسمه زه برطاق ابرو گفتمش نیست چون چشم تو شوخی زیر طاق نیلگون عاشق فرد از ستون خیمه هم در وحشت است ساخت فرهاد از پی این خانه خود بیستون طالب سیمرغ باش و کیمیا لیکن مجوی در بتان مهر و وفا با عاشقان صبر و سکون گفته بودی ترک سر کن تا ببوسی پای آنچنان کردم که فرمودی چه میگون من سوز ما از گریه شد چون آتش از روغن زیاد کنون شمع را آری ز اشک آمد فزون سوز درون دور از آن لبهای خندان چشم گریان کمال طفل آب افتاده را ماند که داری سرنگون کمال الدین خجندی