کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار توام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار توام مهر تو دارم ذره سان وز جان هوادار توام بشنو که با یوسف چه گفت آن پیرزن گریه کنان گر بر درم قادر نیم باری خریدار توام هر خشت کز خاکم زند دست اجل کردم بحل لیکن به شرطی کافکند درپای دیوار توام یک شب غمت در میزدی گفتم که آیا کیست آن گفتا درم بگشا که من یار وفادار توأم اگر آیدم باز آن طبیب این نکته خواهم گفتنش حالم چه می پرسی چو میدانی که بیمار توام سخت آید از تیغت مرا گو هر نفس بر هم زند گر راحتی بر دل رسد از لطف آزار توام گفتی کمال از کار خود غافل مشو کاری بکن اینست کار من که شد سر در سر کار توام کمال الدین خجندی