کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می کنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گفت دلدارم که از هجران دلت خون می کنم گفتم ار خون شد و را از دیده بیرون می کنم نیست با بارم خلافی غیر از این مقدار بس گر بلا کم می کند من ناله افزون می کنم گر که او شیرین شود من میشوم فرهاد او گر که او لیلی شود من کار مجنون میکنم گر که با ما بر سر بی مهری و کین هست چرخ تکیه بر لطف و عطای ذات بی چون می کنم در پی کشف حقایق با سری پرشور و شوق سپر در دامان کره و دشت و هامون می کنم با تلاش و کوشش اندر راه کسب علم و فضل خویشتن را بی نیاز از گنج قارون میکنم مار اگر افسون شد و با ورد می گوید کمال اژدهای نفس را یی ورد افسون میکنم کمال الدین خجندی