کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم چندانکه زنده ام غم آن سپمپر خورم آبی که از سفال سگانش رود به حلق به زآن شراب لعل که از جام زر خورم ریزم به باده خون جگر گره برم به کار بی روی بار باده به خون جگر خورم آید خوشم چو باد که بر فرگی زند مشتی که از رقیب نو بر چشم تر خورم تبری به چشم خوردم و سپری نشد از آن بفرست دیگری که به چشم دگر خورم عمر ست بار و حلق جهان در دعای او من در دعای خویش که از عمر برخورم گفتی کمال هیچ مگوی این دهن ببوس من طوطیم سخن کنم آنگه شکر خورم کمال الدین خجندی