کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عید می آید و وقتست که در مه نگریم پرده برگی که از مه به تو مشتاق تریم از جمال تو که عیدست و به همه ماند راست گر گماریم نظر بر به نو کج نظریم هست در عید دگر کشتن ما فکر بعید پیش روی تو چه محتاج به عید دگریم سر زلفت شب قدرست و غنیمت شب قدر یک شب آن عقد بگیریم و غنیمت شمریم ساقیا باده ده و نقل که شد نوبت آن که دگر روزه خوریم و غم روزی نخوریم پست شد غلغل تسبیح و تراویح هنوز به حق روزه کز آن و لوله با دردسریم روزه خوردیم و فسم هم به نماز تو کمال که دگر دردسر خویش به مسجد نبریم کمال الدین خجندی