کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۶۶۲: طبیب عشق به خون گو بساز شربت عاشق
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
طبیب عشق به خون گو بساز شربت عاشق که نیست در خور بیمار جز غذای موافق از آن متاع که عاشق بیار خویش فرستد مراست جانی و آن نیز نیست تحفه لایق رقیب سعی نماید چو غمزه نو بخونم بود موافق غماز فکر و رأی منافق دلم به زلف تو چون پی برد به سر میانت که کس به ذهن پریشان نکرد فهم دقایق اگر دهان تو گویند هست و نیست ز تنگی نه کاذبند درین نکته عاشقان و نه صادق پزم خیال تجرده ولی ز زلف بتانم در آمدست به گردن هزار گونه علایق کمال روی تو دید و ز شوق در سخن آمد شود هر آینه طوطی ز عکس آینه ناطق کمال الدین خجندی