کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۶۴۹: بار خرمن سوز ما گو روی گندمگون بپوش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بار خرمن سوز ما گو روی گندمگون بپوش ورنه خواهد سوخت خرمن هر کرا عقل است و هوش روی گندمگون نمود و جان ما یک جو فروخت از چه شد بار اینچنین گندم نمای جو فروش شاهدان از گوشها کردند درها را رها بر حدیث نازکت بک بک چو بنهادند گوش صوفی پشمینه پوشته گر به بیند چشم مست زاهدی از سر نهد گیرد سبوی می بدوش بسکه رخسار تو دلها برد و بر آتش نهاد آب در دریای چشم عاشقان آمد به جوش زلف او عمر است و آن کس یابد آن عمر دراز کز لبش بر رعد، هوس آب حیوان کرد نوش بلبلان بر شاخها کردند زآن بالا حدیث از درختان چمن برخاست افتان و خروش نهها خواندی و نشنید از تو هم حرفی کمال عندلیب از صد ورق بر گفت حال و گل خموش کمال الدین خجندی