کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۶۴۳: ما به فریاد آمدیم از ناله شبهای خویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ما به فریاد آمدیم از ناله شبهای خویش پرسشی میکنز رنجوران شب پیمای خویش با همه خندان لبی بر من بگرید شمع جمع گر برو پیدا کنم این سوز ناپیدای خویش من که بیقیمت نرم پیش کسان از خاک راه خود فروشیها کنم گر خوانیم مولای خویش تا به بالای بلندت سر فرو آورده ام سر بلندم راستی از همت والای خویش سرو بر طرف چمن وقتی به جای خویش بود تا تو سوی او برفتی او برفت از جای خویش حسن و زیانی بناگوش ترا زیبد که یافت خلعت سودای زلفت راست بر بالای خویش هم به خاک پات کش بر دیده بنشاند کمال گ ر فرستنی سوی او گردی ز خاک پای خویش کمال الدین خجندی