کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۶۳۹: گنه دیده گراینست که کردم نگهش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گنه دیده گراینست که کردم نگهش دل مینادشب و روز بجز در نگهش روی از ماه تمام ابروی او ماه نوست دیدمی هر دو اگر دیده شدی مه به مهش چون روم بر اثر او مرو ای سایه به من که تحمل نکند بار گران خاک رهش گر به اشکم نظر افکندی و شد چشم تو سرخ باز بروی رقیب افکن و گردان سیهش دل در افتاد در آن چاه ذقن چشم به زلف به رسن های بریده که برآرد ز چهش جان براینست که تنها خورد اندیشه تو دل در اندیشه آن که ندهد فرحش از تو بوسی طلبیدست بدریوزه کمال تا کی این بخل تو دشنام ندادی بدهش کمال الدین خجندی