کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۶۳۷: کسی که دل طرف زلف یار میکشدش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کسی که دل طرف زلف یار میکشدش اگر فکند در آن حلقه دست می رسدش رخ تو سوخت به خط جان و دودها برخاست دگر ز خال معنبر چه داغ مینهدش کمند موی تو افتاده در قفا چه نکوست چو نیک بود کسی در قفا نگفت بدش تو صیدگبر و رها کن به دیگری که کشد که زنده تر شود ار می کشی به دست خودش دهان تنگ شکرخند او چنان کردند پر از شکر که ز لب ها نبات می دمش به پای سر عاشق آنچنان که فتاد ز پا چگونه نیفتد که بخت زد لگدش دل کمال بنازو کرشمه بستد و گفت که باز با تو دهم لیک دل نمی دهش کمال الدین خجندی